جمعه , شهریور ۳۰ ۱۴۰۳
Breaking News

در جستجوی دست یاریگر ی برای تسکین دردهای بانوی فرهیخته گیلانی
مسوولین می گویند مشکلاتم حل شده اما…

اختصاصی پایگاه خبری رایان خبر،زهرا رگان/ خبرنگاری اگر برای عده ای فقط عشق است اما تنها شغلی کسانی است که عاشقانه دنبالش می کنند.
خبرنگاری شغل سخت و پر استرسی ست که اگر نبود عشق به مردم و وطن و آرمان‌ها و اعتلای جامعه بشری افراد مشتاق یا وارد این شغل نمی شدند و یا بخاطر سختی هایش از همان ابتدا رهایش کرده و عطایش را به لقایش می بخشیدند.
خبرنگاری یعنی افتادن در دام عشق بی بازگشت تا همیشه، عشق به مردم و جامعه و آرمان ها و ارزش های کشور و رسالت های روشنگری و دفاع از حق مردم
خبرنگار کسی نیست جز اینکه غم دغدغه های شخصی اش را فدای لبخند مردم می کند تا توانسته باشد، صدایشان باشد و امیدشان و در این راه نیز چه خطر هایی را که با جان و دل نمی خرد…!
البته هنوز در شغل و حرفه بودن یا نبودن آن حتی میان اهلش، خبرنگاران هم اختلاف نظر وجود دارد و عده ای آن را شغل و حرفه نمی‌دانند و شاید دلیلش هم این باشد که آینده شغلی خبرنگاری هنوز بسیار مبهم است و فردی اگر شغلش فقط خبرنگاری باشد نتواند امرار معاش کند و از پس مخارج زندگی اش برآید.
متاسفانه کسی از حال و روز خبرنگاران خبر ندارد از بسیاری از مشکلاتی که این قشر زحمتکش جامعه ما دارند ,مشکلاتی از قبیل ؛غم نان ،نبود قرارد، نداشتن حقوق ماهیانه و ثابت ،بیمه (بیمه اکثرشان خود اشتغالی است و حق بیمه شان را باید خودشان پرداخت کنند.) حق سنوات و…
این طلایه‌داران آگاهی بخشی جامعه که از آنها بعنوان پل ارتباطی مردم و مسئولین یاد میشود تریبون همگان هستند و لی متاسفانه خود تریبونی ندارند.

با مشکلات زیادی در زندگیشان مواجهند اگر بیمار شوند از یک طرف باید غصه مخارج کمر شکن هزینه های دارو ودرمانشان را بخورند و از طرفی غم نانی که همیشه داشته اند و اینبار مضاعف تر میشود.

مصداق بارز این مدعا وضعیت و حال روز یکی از خبرنگاران فعال و پیشکسوت ما در استان گیلان است که چند سالیست درگیر بیماری سخت سرطان شده است و علی رغم روحیه جنگنده اش که همزمان در دو جبهه جهاد میکند هم باید حفظ روحیه کند و این بیماری سر سخت را شکست دهد و هم همچنان سنگینی بار «غم نان» را بردوش خسته و نحیفش تاب بیاورد ،غم نانی که گاهی زورش حتی بر غم مبارزه با بیماری اش می‌چربد و اورا وامی دارد تا داد مظلومیت خود را اینبار سر دهد و مشکلات قشر خبرنگار را فریاد زده و درباره خبرنگارو مشکلات خبرنگاری بنویسد.

در اینجا به گوشه‌هایی از درد دل «مهتاب ره» خبرنگار پیشکسوت گیلانی که این روزها حال خوشی ندارد و هم درد جان ( بیماری سرطان) امانش را بریده و هم درد نان روانش را نشانه رفته اشاره کرده ایم .باشد که گوش شنوایی باشد برای شنیدن و دست یاریگری برای تسکین دردهای این بانوی فرهیخته گیلانی و دیگر عزیزان قلم به دست و دوربین به دوشی که همیشه دردهایشان پشت دوربین هایشان مخفی مانده و قلمهایشان به یاد ندارند که مشکلات آنها را نیز ثبت و ضبط کرده باشند .
امید داریم راهی پیدا شود برای تسکین آلام این قشر زحمتکش و فرهیخته جامعه مان.

« به نام قلم ‌ و هر آنچه می نویسد…
سالها قلم زدم و از درد و رنج مردمی نوشتم که اول پناهشان خداوند بزرگ بود و نگاهشان به قلم‌های من دوخته شده بود و امیدشان این بود که من زبان گویایشان هستم .
سالها قلم زدم و تلاش مدیرانی را نوشتم که در راستای نظام مقدس جمهوری اسلامی در عرصه سازندگی فعالیت می‌کردند و خود را وامدار انقلاب و خون شهدا و خادم مردم می‌دانستند.
همراه مسولین روز را به شب گذراندم ودر همايش ها جز اولین نفرهای ورودی و آخرین نفر های خروجی سالن ها بودم و گاهی از غافله همکاران جا می‌ماندم چون قرار بود ماموریتم که خواسته مردم بود را به سرانجام خوشی برسانم.
در این مسیر تهدیدها و توهین ها شنیدم و مورد بی مهری های زیادی قرار گرفتم. دخل و خرجم برابر نبود و گاهی قلمم را به بهای ناچیز معامله می‌کردند اما عشق به رسالت خبر و قلم و حال خوب نوشتن مرا از پا ننشاند و هر تهدیدی مرا دلگرم تر به خدمت بی منت مردم سرزمینم می کرد.
طی ۱۵ سال فعالیت خبرنگاری وامدار هیچ دولت و نماینده و مسوولی نبودم و جز حق و دفاع از حقوق مردم و انعکاس عملکرد مدیران ، حفظ ارزش‌های انقلاب و خون گرانبهای شهدا ، بیراهه نگفتم و از این حیث خوشحالم .
اما …
اما،متاسفانه دست تقدیر از سال ۹۷ سرنوشت رسانه ای مرا جور دیگری رقم زد. از غافله خبرنگاران جا ماندم و با کلی تجربه و دغدغه های ذهنی که برای خود در ذهن ترسیم کرده بودم به ناچار خانه نشین شدم .
از سال ۹۷ درگیر بیماری خونی ناشناخته شدم و یک سال بعد دچار سرطان
دوره درمانی سخت و پر هزینه جراحی، شیمی درمانی و پرتو درمانی را تحمل کردم و بنا به دستور پزشکان از سال ۹۹ از فعالیت خبری منع شده و مجبور به بازنشستگی شدم . در همان سال مدت کوتاهی مورد لطف مدیران قرار گرفتم و دیگر هیچ گویا به ذعم مسولین عزیز مشکلاتم تمام شده اما…
اما فقط همکاران خوب رسانه ای من مرا با امیدهایشان تنها نگذاشتند ، دست به قلم شدند و از رنج پنهان من و خانواده ام سخن گفتند و گویا گوش شنوایی نبود برای شنیدن صدایشان ، گویا صدای رسانه ها در خصوص مشکلاتشان جایی برای بیان دردشان نیست ….
این صدای بلند همکارانم فقط زبان حال دل رنجور من نیست. تک تک خبرنگاران عزیز به نوعی دردمند هستند اما اکنون دردهای خود را به یک باره فراموش کرده اند و می‌خواهند از آلام من بکاهند و مرا زنده نگهدارند و من مدیونشان هستم .
اینک آه میکشم از این همه درد و رنج …
آه میکشم از این همه وعده های تحقق نیافته و بدون تاریخ
آه از نگاه بی تفاوت مسولین دلسوز و انقلابی …
آه میکشم از هزینه های سنگین درمان و دارو و درد بیماری سرطان… (نمیدانید… بد دردی است )
آه از سرپناهی که کمتر از یک ماه دیگر باید ترک کنم و با تنی پر درد باید به فکر منزل اجاره ای دیگر باشم .
طی سال‌های زندگی یاد گرفته ام از خلق چیزی طلب نکنم و این مطالب فقط گوشه ای از بیان دردهای خودم و همکارانم بود ولی خوشحالم برای مردمی قلم زدم که مرا مورد مهر محبت خود قرار می‌دهند.
در پایان از همسر عزیزم تشکر میکنم که با حقوق کارگری ، اجاره منزل بالا و … همراه من است و رنج های مرا تحمل می‌کند.
«مهتاب ره، خبرنگار پیشکسوت گیلانی»

Check Also

دومین جشنواره نقاشی تورنگ در شهر لنگرود برگزار شد

پس از باران/ دومین جشنواره استانی نقاشی کودک و نوجوان (تورنگ) لنگرود در حالی درپیاده …